بازجویان ارتش آمریکا به دنبال ردپایی از منجی موعود!
از وبلاگ سعید مستغاثی: "...و اینک آخرالزمان" پیش از اینکه عنوان مجموعه ای مستند درباره تاریخچه سینمای غرب و فیلم های آخرالزمانی باشد (که در خرداد و تیرماه 1391به نویسندگی و کارگردانی سعید مستغاثی از شبکه خبر پخش شد و در فروردین سال 1392 از همان شبکه تکرار گردید) نام بخش پایانی از سری چهارم مجموعه راز آرماگدون (پروژه اشباح) و در واقع اسم آخرین قسمت از این سریال مستند ساخته سعید مستغاثی بود که در 4 سری 26 قسمتی در طول سالهای 1387 تا 1390 از شبکه های مختلف سیما پخش شد. در این قسمت که در واقع به نوعی عصاره و حرف اصلی همه 104 قسمت پیشین به نظر می رسید به طور خلاصه به تحرکات ایدئولوژیک و سیاسی غرب صلیبی / صهیونی برای تدارک آخرالزمان و آرماگدون و همچنین ممانعت از ظهور و قیام منجی حقیقی آخرالزمان یعنی حضرت حجت (ع) پرداخته شده بود. در این قسمت برای نخستین بار اسناد تکان دهنده ای از این تحرکات به نمایش درآمد که اظهار نظرات مختلفی را از سوی محافل فکری داخل و خارج کشور به همراه داشت. به مناسبت سالروز ولادت منجی عالم بشریت حضرت مهدی صاحب الزمان (عج) ، بخشی از متن قسمت فوق و اسناد یاد شده را ( که برای نخستین بار در فضای وب منتشر می شود ) را در اینجا به نظرتان می رسانیم:
امروزه دیگر موضوع ترس و واهمة غرب صلیبی/صهیونی از شکلگیری یک جنبش عظیم اسلامی در شرق برای همة کسانی که از کمترین اطلاعات و قدرت تحلیل سیاسی برخوردارند، آشکار شده است. موضع گیری امپریالیسم غرب و به خصوص آمریکا در برابر ملل شرق و به ویژه ملت ایران، واقعیتی است که بیش از سی سال توطئه در عرصههای سیاسی، اقتصادی، نظامی، رسانهای و امنیتی پشتیبان و مؤید آن است.
این ترس و واهمه در مرتبة اوّل و با عنوان "ترس از واقعهای قریبالوقوع" متوجه احتمال شکلگیری قدرتی بزرگ با مرکزیت ام القرای جهان اسلام یعنی ایران است؛ آنچه با نهضت امام خمینی (ره) از اوایل دهه 40 خود را به رخ غرب سرمست از سرکوب و سلطه کشید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، با لطف و عنایت خداوند تبارک و تعالی ، در وجوه مختلف علمی، اقتصادی، نظامی و سیاسی همة عناصر جذبه و غلبه در خود فراهم آورده است. این در حالی است که رویکرد ظلم ستیزانه و عدالت طلبانه در کنار حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان ، از این نهضت و انقلاب ، نمونه و سرمشقی جاودان برای همه ملل آزادیخواه و استقلال طلب ساخته است.
این هراس غرب صلیبی/صهیونی از اسلام و تداوم انقلاب آن از ایران، در تئوری"برخورد تمدنها"ی ساموئل هانتینگتن و سپس نظریه"پایان تاریخ" فرانسیس فوکویاما به خوبی قابل دریافت است. امّا این انقلاب آن گاه جدی تر خود را نشان داده و سران نظام سلطه را وادار به حرکات دیوانه وار می کند که خود را با عنوان"زمینه ساز واقعة شریف ظهور منجی موعود در شرق اسلامی" بارز میسازد.
کانون های جهان وطن صهیونی بعد از اولین تحرک خود برای تسخیر جهان در جنگ های صلیبی و سپس ساز کردن نخستین زمزمه های مسیحاگرایی صهیونیستی از خلال ماجرای شوالیه های معبد و بوجود آمدن فرقه های نهان روش و مخوفی همچون فراماسونری و کابالا ، در قرن هفدهم با انشقاق مسیحیت و شکل دادن پروتستانتیزم ، این آیین ابراهیمی را با آموزه های صهیونی آمیخته کردند و به طور رسمی از دلش فرقه های مختلف مسیحیت صهیونیستی مانند پیوریتنیسم و کالوینیسم(اسلاف اوانجلیست های امروزی) را بیرون آوردند. از همان لحظه پیدایش فرقه های یاد شده ، این باور را به پیروان شان القاء نمودند که ماموریت و رسالت آنها فراهم کردن زمینه های بازگشت مسیح موعود براساس 2 شرط است؛ اول کوچاندن قوم یهود به سرزمین مقدس فلسطین و برپایی اسراییل بزرگ و دوم بازسازی معبد سلیمان بر خرابه های مسجد الاقصی ( همچنانکه امروز آن را در دستور کار قرار داده اند) و برپایی جنگ آخرالزمان یا آرماگدون تا مسیح موعود (که با آن حضرت مسیح بن مریم علیه السلام متفاوت بوده و مسیح بن داوود نام دارد)حکومت جهانی خود را به مرکزیت اورشلیم و اسراییل برپاسازد. کانون های صهیونی این باور را القاء نمودند که دنیا به سمت چنان جنگی پیش خواهد رفت و پیروان و منتظران مسیح موعود بایستی جهان را برای آن نبرد آخرین آماده سازند.
از آن پس یعنی از همان قرن هفدهم ، تمامی تلاش و کوشش و طرح و برنامه های امپراتوری جهانی صهیونیسم و سربازان تازه به خدمت گرفته شده شان یعنی مسیحیان صهیونیست (که در آن زمان هنوز چنین نامی نداشتند) عملی ساختن طرح و برنامه فوق بود و اسناد و مدارک معتبر تاریخی حکایت از آن دارد که مهاجرت گسترده پیوریتن ها به قاره آمریکا اساسا به منظور جستجوی آتلانتیس یا همان سرزمین موعود انجام گرفت و برپایی و تشکیل ایالات متحده، جهت اجرای همان باوری بود که توسط کانون های صهیونی القاء شده بود. به این مفهوم که آنها از همان ابتدای مهاجرت به قاره نو و تشکیل ایالات متحده آمریکا ، این ماموریت را برای آن فرض کردند که بایستی همه برنامه ها و مساعی خویش را در راه بازگشت مسیح موعودشان و در واقع برپایی و گسترش اسراییل بزرگ مصروف دارند. از همین رو هزینه های مسافرت و ماموریت کریستف کلمب و افرادش برای یافتن سرزمین موعود ، توسط همان کانون های صهیونی اروپا پرداخته شد و از همین روست که قتل عام سرخپوستان تحت عنوان پاک سازی کنعانیان اتفاق افتاد و از همین روست که امروز هر رییس جمهور آمریکا در آستانه ورود به کاخ سفید از هر حزب و تفکر و طایفه، بایستی به دیوار اسراییل سر تعظیم فرود آورد.
امروز جریان مسحیت صهیونیستی که هماکنون بزرگترین کانون قدرت را در آمریکا و اروپا را در اختیار دارند، بر موضوع جنگ آرماگدون و رویارویی نیروهای خیر و شر در فلسطین اشغالی پای می فشرند و همواره نوک تیز حملات خود را متوجه جریان فکری مهدوی و موعودگرا ساخته و با ارائة تصویری غیرواقعی، ترسناک، ضدّ بشر و تروریستی سعی در بسیج همة قوای سیاسی، اقتصادی و نظامی خود علیه حرکت مهدوی و مرکز آن یعنی ایران اسلامی کرده است. اینک همه نیروی رسانه ای و تبلیغاتی خود در سراسر جهان و در هر رنگ و لباس و شکل به میدان فراخوانده اند تا بر علیه این حرکت مهدوی و امام آن ، لجن پراکنی کرده ، شبهه اندازی نمایند و با القابی همچون دجال و ضد مسیح و آنتی کرایست و باعث جنگ جهانی سوم معرفی کنند. در حالی که خود با کسب اطلاعات وسیع و از طریق منابع گسترده ، بیش از هر کس و گروهی ، به حقانیت و حقیقت آن باور داشته و دارند. از همین رو بود که در زمان حاکمیت جورج دبلیو بوش کمیسیونی به ریاست وی و شرکت کارشناسان خبره سازمان CIA ، برای شناسایی حضرت صاحبالزمان(ع) و فرهنگ مهدوی جاری میان شیعیان تأسیس و راهاندازی شد.
مستندات زیادی وجود دارد که اثبات میکند مأموران امنیتی و نظامی آمریکایی و انگلیسی در پوششهای مختلف، طی یکی دو دهة اخیر در پی شناسایی جریان فرهنگ مهدوی، فعالان این حوزه و کسب اخبار احتمالی از محل استقرار، زندگی و آمد و شد حضرت مهدی صاحبالزمان(ع) بودهاند. دستگیری برخی چوپانان بینوای عراقی از میان صحاری، بازجویی ویژه از برخی دستگیرشدگان مانند بازجویی از مرحوم شیخ راغب حرب، گزارشهای مستند تهیه شده توسط برخی خبرنگاران از مسجد مقدس جمکران و برخی مؤسسات فرهنگی مهدوی تنها نمونههایی از این ماجرای دور و دراز است.
چند سال پیش و در بحبوحة جشن میلاد حضرت صاحبالزمان(ع) در نیمة شعبان، ناگهان سر و کلّة یکی از مشاوران و بازجویان ارتش آمریکا که به دلیل تسلطش به زبان عربی و تخصصش در حوزة فرهنگ مهدوی و موعودگرایانه مشهور است در ایران پیدا شد. "تیموتی فرنیش" Timothy Furnish زبانشناس و بازجوی مسلط به زبان عربی، عضو Army Intelligence یعنی اطلاعات ارتش آمریکا در ایران حضور یافت، مقالة ارسالی خود را که به اقرار خودش پوششی برای حضور آزاد و رسمیاش بود قرائت کرد، به مسجد مقدس جمکران رفت، عکس و گزارش تهیه کرد و پس از بازگشت به آمریکا در وبلاگش ، خود را یک "یانکی محافظهکار در بارگاه خمینی" معرفی کرد.
تیموتی فرنیش به اعتراف خودش در وبلاگ رسمی اش عضو ارشد بخشی از ارتش ایالات متحده است که مسئول جمعآوری اطلاعات تاکتیکی و عملیاتی استراتژیک دقیق و مرتبط در سطح فرماندهان ارتش آمریکا به شمار می آید. پست دوم او در ارتش ، جانشین کشیش یا chaplain candidate است. وی پیش از این در کتابی با عنوان "مقدسترین جنگها" از مهدیهای اسلامی، جهاد و اسامه بن لادن سخن به میان آورده بود. مصاحبههای او را در برخی سایتهای اینترنتی میتوان مطالعه کرد.
به این ترتیب می توان به عینه مشاهده کرد که باور دشمنان قسم خورده حضرت حجت(ع) به حضور ایشان ، بسیار بیش از برخی ما شیعیان است که خود را منتظر حضرت به شمار می آوریم . اما قیام مهدی صاحب الزمان در آینده ای نزدیک ، حقیقتی انکار ناپذیر است که امروز تمامی هیمنه و شاکله امپراتوری جهانی صهیونیسم را با همه قدرت و قوا ، به لرزه درآورده و در مقابل مایه تسکین و آرامش دل مستضعفان و آزادیخواهان دنیا گردیده است. چراکه این وعده الهی است ، حتی اگر سراسر سپاه کفر و شرک آن را برنتابند و همه کید و مکر و نیرنگ خویش را برای جلوگیری از آن ظهور و قیام مقدس به کار گیرند. منبع: http://smostaghaci.persianblog.ir/post/778/